موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان بیل بیلکانه ها crazy.fun
من زنم… بی هیچ آرایشی! که بدوش بکشم بار تو را که مردی من زنم… از چه ورطه هایی که نجاتت نداده ام من زنم... یاد گرفته ام عاشقت بمانم و همیشه متهم به هرزگی شوم... حال آنکه تو بی آنکه عاشقم باشی تظاهر کردی با من خواهی ماند! من زنم... کوه را حرکت میدهم بدون اینکه کلمه ای از خستگی و دلسردی به زبان آرم و تو همواره ناراضی و پرصدا سنگریزه ها را جابجا میکنی چرا که تو نیرومند تری!!! من زنم... وقت تولد نوزاد ... تلخی بیداری شبها بر بالین فرزندمان... سکوت و صبر در زمان خشم تو مال من، لذتهای شبانه... خوابهای شیرین و افتخار مردانگی مال تو! عادلانه است نه؟؟؟ من زنم... آری من زنم... او خواست که من زن باشم ... همچنان به تو اعتماد خواهم کرد... عشق خواهم ورزید... به مردانگی ات خواهم بالید ... با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد... پشتیبانت خواهم بود... و تو مرد بمان! شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, :: 19:48 :: نويسنده : Anti_lover
زن جنس عجیبی ست ! جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, :: 18:17 :: نويسنده : Anti_lover
نــَـه بــــه دیــروز هــآیی کـــه بودی می اندیشــَمــ ![]() پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 15:18 :: نويسنده : Anti_lover
خانه دوست كجاست؟ در فلق بود كه پرسيد سوار آسمان مكثي كرد رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت به تاريكي شبها بخشيد و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت نرسيده به درخت كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است ميروي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ سر به در مي آرد پس به سمت گل تنهايي مي پيچي دو قدم مانده به گل پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني و تو را ترسي شفاف فرا مي گيرد كودكي مي بيني رفته از كاج بلندي بالا جوجه بر مي دارد از لانه نور و از او مي پرسي خانه دوست كجاست؟
زندگی رسم خویشاوندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرسشی دارد اندازه ی عشق زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد زندگی مجذور آیینه است زندگی گل به توان ابدیت زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست... ![]()
من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد چشمها را باید شست جور دیگر باید دید واژه ها را باید شست واژه باید خود باد واژه باید خود باران باشد چتر ها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست ![]() صفحه قبل 1 صفحه بعد ![]() ![]() |