موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان بیل بیلکانه ها crazy.fun
1- کار که عار نیست! برام نظر بدین وبگین کدوم شماره دروغ نیست؟نه جون من اینکارو بکنین!!!!!!!!!! پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 16:15 :: نويسنده : Anti_lover
واقعا باید بزنی دست قشنگه رو به افتخار دستای هنرمندی که اینارو کشیده!ایول داره!دمش گرم! پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 15:42 :: نويسنده : Anti_lover
اگه میخوای همه افراد فامیلتونو از دخترخالت گرفته تا نوه
((ادامه مطلب یادت نره)) ادامه مطلب ... پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 15:21 :: نويسنده : Anti_lover
یه ادمایی هستن..که خیلی دوستون دارن
همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون...… اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن... اینایی که همیشه میخندن... اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن... همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن... اینا فرشتن... … تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه, اذیتشون نکنین … ...تنهاشون نزا رین ؛ داغون میشن...بدجوری...
پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 15:16 :: نويسنده : Anti_lover
خوش به حالش!چه زندگی دلچسب و رویایی داره والا!!!!!!!!! پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:سوسک, :: 14:54 :: نويسنده : Anti_lover
بدون شرح دیگه!
خانه دوست كجاست؟ در فلق بود كه پرسيد سوار آسمان مكثي كرد رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت به تاريكي شبها بخشيد و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت نرسيده به درخت كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است ميروي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ سر به در مي آرد پس به سمت گل تنهايي مي پيچي دو قدم مانده به گل پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني و تو را ترسي شفاف فرا مي گيرد كودكي مي بيني رفته از كاج بلندي بالا جوجه بر مي دارد از لانه نور و از او مي پرسي خانه دوست كجاست؟
زندگی رسم خویشاوندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرسشی دارد اندازه ی عشق زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد زندگی مجذور آیینه است زندگی گل به توان ابدیت زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست...
من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد چشمها را باید شست جور دیگر باید دید واژه ها را باید شست واژه باید خود باد واژه باید خود باران باشد چتر ها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست |